تئاتر در جدیترین رقابت خود در سالهای اخیر است

[ad_1] گفتوگوی سپند امیرسلیمانی با صبا درباره وضعیت تئاتر و نمایش «باران اسیدی» امیرسلیمانی با مقایسه وضعیت امروز تئاتر با سالهای گذشته گفت: در دورههای گذشته تعداد اندکی نمایش با تماشاگرانی خاص روی صحنه میرفت، اما امروز دستکم ۹۰ اجرا با حضور مخاطبانی از عموم مردم برگزار میشود؛ وضعیتی که تئاتر را به یک رقابت
[ad_1]
گفتوگوی سپند امیرسلیمانی با صبا درباره وضعیت تئاتر و نمایش «باران اسیدی»
امیرسلیمانی با مقایسه وضعیت امروز تئاتر با سالهای گذشته گفت: در دورههای گذشته تعداد اندکی نمایش با تماشاگرانی خاص روی صحنه میرفت، اما امروز دستکم ۹۰ اجرا با حضور مخاطبانی از عموم مردم برگزار میشود؛ وضعیتی که تئاتر را به یک رقابت سخت و جدی رسانده و امیدوار کننده است.

مینا پیروزیان/صبا: نمایش «باران اسیدی» به نویسندگی نیما نافع و کارگردانی الهام شعبانی این روزها در سالن استاد سمندریانِ تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. در این اثر، رابطههای انسانی، عذابهای پنهان درونی و تنشهای زیرپوستی میان شخصیتها محور روایت قرار گرفته است. سپند امیرسلیمانی، مونا کرمی، فاطیما بهارمست, مازیار سیدی, مهسا طهماسبی و صادق برقعی بازیگران اصلی این نمایشاند که هر کدام در شکلگیری فضای احساسی و روابط معلق نمایش نقش مؤثری دارند. برای بررسی بیشتر فضای کار و نگاه بازیگران به اجرای این روزها، سراغ سپند امیرسلیمانی رفتیم؛ بازیگری که برای مخاطبان تلویزیون و نمایش خانگی چهرهای آشناست. او در گفتوگو با ما از وضعیت امروز تئاتر، رقابت سنگین صحنهها و همچنین تجربههای شخصی و حرفهایاش در اجرای «باران اسیدی» گفت.
چه مؤلفهای در نقشتان در نمایش «باران اسیدی» شما را جذب کرد که تصمیم گرفتید این همکاری را بپذیرید؟
در ماههای اخیر تمایل بیشتری به تجربه نقشهای جدیتر پیدا کردهام؛ نمونهاش کاراکترم در سریال «هشت پا» است که نقش منفی داشتم. همیشه اعتقاد داشتهام تلخترین آدمها نیز لحظههایی شیرین دارند و این پیچیدگی برایم جذاب است. اما درباره این نمایش، علاوه بر دوستی با الهام شعبانی، یک اتفاق کاملاً خاص وجود داشت: برای اولین بار در طول سالها فعالیتم، قرار بود با همسرم روی صحنه و در قالب یک زوج واقعی بازی کنیم. این تجربه برایم تکرارشدنی نبود. از طرف دیگر، داشتن یک نوزاد چهارماهه شرایط ویژهای ایجاد کرده بود و حضور مادرِ مونا در پشتصحنه کمک بزرگی بود تا بتوانیم تمرکز و زمانبندی لازم را برای حضور در تئاتر حفظ کنیم. تئاتر یعنی تمرین هر روزه؛ بنابراین پیدا کردن تمرکز وسط مسئولیتهای خانوادگی واقعاً چالش سختی بود.
با وجود داشتن فرزند چهارماهه، چطور تمرینها و اجرا را مدیریت کردید؟
مونا از یک ماه قبل برنامهریزی فشردهای انجام داد تا ساعت خواب «حامی» تنظیم شود. درباره خودم باید بگویم معمولاً در یک مقطع فقط یک کار تئاتری انجام میدهم، بنابراین سازگار کردن تمرینها دشوار نبود. ساعت تمرینها قابل تغییر است و زمان اجرای شبانه هم ثابت؛ این موضوع امکان برنامهریزی دقیقتری میداد.

درباره روند انتخاب نقشها: پیشنهاد حضور همسرتان در کار از جانب شما بود یا کارگردان؟
اولین پیشنهاد را کارگردان نمایش-الهام شعبانی- به مونا داد. من درگیر کار دیگری بودم و خانم شععبانی میدانست احتمالاً نتوانم همکاری کنم. بعدتر به دلایلی آن پروژه برایم ادامه پیدا نکرد و نقشی را در باران اسیدی به من پیشنهاد داد. بنابراین ابتدا انتخاب مونا مطرح شد و بعد من به گروه اضافه شدم.
بازی روی صحنه در کنار همسر چه تجربه ویژه ای برای شما داشت؟ راحتی بیشتری ایجاد میکرد یا برعکس، محدودیتهای حرفهای داشت؟
سالها در تئاتر و تلویزیون نقش زوج را بازی کردهام، اما همیشه فاصلهای حرفهای بین پارتنرها وجود داشته است. الهام خیلی اصرار داشت که «کاملاً راحت باشید، هم را بغل کنید، طبیعی برخورد کنید». برای من این تجربه ابتدا غریب بود، چون عادت داشتیم فاصلههای مشخص را حفظ کنیم. اما روی صحنه کنار مونا بودن کمکم تبدیل شد به تجربهای جذاب و متفاوت شد که آن را بسیار دوست دارم.
شخصیت شما در نمایش، کاراکتری پرحرف است، مدام نظر میدهد، و حتی در برخی مقاطع دیگران را متهم میکند. از زیر لایههای نقش بگویید.
چیزی که در متن نبود و در تمرینها با انتخابهای بازیگران شکل گرفت این بود که این شش نفر، همدانشگاهی بودهاند. من از همه بزرگتر بودم و حدود شش سال زودتر دانشگاه رفته بودم. این فاصله سنی و تجربی باعث شد شخصیت من عاقلتر، محتاطتر و مدیرتر از دیگران دیده شود. شخصیتی که تلاش میکند اوضاع را کنترل کند، اما وقتی میبیند همسرش محکوم شده، مجبور میشود واقعیتهای آن شب را افشا کند. سالها چیزی را فروخورده، اما در لحظه درست تصمیم میگیرد همه چیز را بیان کند؛ این نقطهجوش شخصیت برایم جذاب بود.
کارگردان تا چه میزان به شما آزادی عمل برای ساخت نقش داد؟
خیلی زیاد. ما در طول تمرینها دائماً ایده میدادیم، بحث میکردیم و به نقطه مشترک میرسیدیم. الهام بهطور طبیعی کارگردانی است که نگرانی و استرس دارد و همین باعث میشود حساسیتش به جزئیات بالا باشد. حتی در بعضی موارد درباره متن با نیما هم صحبت کردیم. این فضای دیالوگمحور باعث شد شخصیتها عمق بیشتری پیدا کنند.

بازخورد مخاطبان در شبهای اجرا را چطور ارزیابی میکنید؟
در دوره های قبل تنها درصد کمی از جامعه به اصطلاح تئاتری ها علاقهمند به دیدن نمایش بودند. اما الان دایره مخاطب بزرگتر شده است. با این حال مقایسه جالبی وجود دارد؛ آن زمان ده تئاتر در شب اجرا میشد، اما امروز حدود نود اجرا همزمان داریم. این یعنی رقابت سنگینتر شده اما مخاطب هم زیادتر است و این برای تئاتر خوشحالکننده است.
حرف پایانی؟
ما ادعایی درباره این کار نداریم. این نمایش حاصل همکاری شش رفیق واقعی است. الهام، مهسا و فاطیما در مراسم عروسی ما بودند؛ رفاقتمان واقعی و قدیمی است. صادق و مازیار را هم در این کار از نزدیک شناختم و رفیق شدیم. این نمایش، متعلق به نسلی است که دوره های متفاوتی از زندگی را طی کرده و به نقطه حاضر و هم اکنون رسیده… به روزهایی که فضای مجازی روابط را شکننده و پیچیده کرده، نسلی که تلاش میکند در شرایط حاضر نیز رفاقت را حفظ کند. رفاقت مجموعهای از همه چیز است: دعوا، شوخی، قهر، آشتی و حتی احتمال جدایی؛ اما اگر رفاقت واقعی باشد، همه چیز دوباره به حالت اولش برمیگردد.
[ad_2]
Source link
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0