تاریخ انتشار : دوشنبه 10 نوامبر 2025 - 7:55
کد خبر : 3866

«راسو»؛ طنزی تلخ از روابطی که به بن‌بست رسیده‌اند

«راسو»؛ طنزی تلخ از روابطی که به بن‌بست رسیده‌اند

[ad_1] نمایش «راسو» اثری به کارگردانی سعید هنرآموز و نویسندگی سهند خیرآبادی است که بازیگرانی چون بهاره رهنما، ایوب آقاخانی، ریحانه سلامت و ایمان راد در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند. مریم عظیمی/ روزنامه صبا؛ این نمایش به گسست روابط انسانی با زبانی طنزآمیز می‌پردازد و ارتباط پیچیده دو زوج را دستمایه قصه‌ای عمیق‌تر کرده

[ad_1]

نمایش «راسو» اثری به کارگردانی سعید هنرآموز و نویسندگی سهند خیرآبادی است که بازیگرانی چون بهاره رهنما، ایوب آقاخانی، ریحانه سلامت و ایمان راد در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

مریم عظیمی/ روزنامه صبا؛ این نمایش به گسست روابط انسانی با زبانی طنزآمیز می‌پردازد و ارتباط پیچیده دو زوج را دستمایه قصه‌ای عمیق‌تر کرده است. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

ایوب آقاخانی، بازیگر:
می‌کوشم از هر واژه به رفتار و واکنش کاراکتر برسم

در برخی لحظات نمایش «به یک قاتل ساده نیازمندیم» که چند ماه پیش روی صحنه داشتید، ویژگی‌های اغراق‌ شده‌ای در رفتار شخصیت اصلی دیده می‌شد و در اینجا نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. از تفاوت‌های پرداخت روی این دو کاراکتر بگویید.

باید ابتدا یادآور شوم که جان ژانر کمدی، خواسته یا ناخواسته، با پاره‌ای درشت‌نمایی‌ها ممزوج است و این ویژگی نه قابل حذف، نه قابل مناقشه و نه قابل تغییر است، چرا که از ضرورت‌های تعریف ‌شده این ژانر به شمار می‌رود. هر دوی این شخصیت‌ها نیز در چهارچوب نمایشی کمدی تعریف شده‌اند و ویژگی مشترکی داشتند که اتفاقاً به من در اجرای متفاوت آن‌ها کمک بسیاری کرد و آن اینکه هر دو به نقطه‌ای رسیده بودند که خواه ‌ناخواه رفتارشان با نوعی افراط همراه بود. در نمایش نخست، کاراکتر به آخر خط رسیده و می‌خواست به زندگی‌اش پایان دهد، چرا که باور داشت ادامه دادن دیگر ممکن نیست. اما در نمایش دوم، بیژن که یک بار زندگی‌اش را باخته، در یک موقعیت خاص و دشوار کاری قرار گرفته است. در عین حال، او همواره درگیر مسئله کنترل خشم بوده و حتی در زمان وقوع ماجرا نیز از نگاه خودش تحت درمان پزشکی قرار دارد. این دو خط افراطی در زندگی کاراکترها، دست بازیگر را برای نمایش مؤلفه‌های مرتبط با آن باز می‌گذارد و به او اجازه می‌دهد تا برای نمایشی‌تر کردن ویژگی‌های مربوط به آن، به ابزارهایی متوسل شود که در ظاهر ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسند، اما در درون و ذات خود توجیه دراماتیک دارند. برای هر دو شخصیت، بر خلاف دیگر شخصیت‌های این نمایش‌ها، این خط افراط در ذات درام تعریف و توجیه شده است. بنابراین، منِ بازیگر باید از آن به بهترین نحو بهره ببرم. هر دوی این کاراکترها ویژگی‌هایی داشتند که تلاش کردم به هر واژه‌ای که در نمایشنامه که رفتار و شخصیت آنها را توضیح می‌دهد، توجهی ویژه داشته باشم. در مورد بیژن به طور خاص هر کلمه و واژه‌ای که تعصب و خشم او نسبت به مسئله فقر و گرسنگی در جهان را توضیح می‌دهد پله‌ای بود که مرا به او نزدیک‌تر می‌کرد. خشمی که گویی متوجه بشریت و نظام قضایی اشتباه است، اما ناخواسته در محیط اطراف و در خانواده بروز می‌کند. من همواره می‌کوشم هر واژه از نمایشنامه را جذب کنم و از دل آن، رفتار و واکنش شخصیت را بسازم. به تناسب هر یک از این تک‌واژه‌ها، سعی می‌کنم رفتاری بسازم که به باور من، اگر به‌درستی و باورپذیر اجرا شود، می‌تواند تعریف واقعی شغل و ماهیت بازیگری باشد؛ همان کاری که بازیگر باید بر صحنه انجام دهد تا درخشان ظاهر شود و بتواند نقش‌هایی حتی مشابه را به‌گونه‌ای متفاوت ایفا کند. این امر تنها با تکیه بر مؤلفه‌های پیدا و پنهانی که در متن نمایشنامه وجود دارد، ممکن می‌شود. چنان‌که هم‌اکنون نیز هم‌زمان با راسو در نمایش کازابلانکا بازی می‌کنم و نقش «ویکتور لازلو» را بر عهده دارم؛ شخصیتی انقلابی، متعصب و ضد آلمان در دوران جنگ جهانی دوم، که طبیعتاً رفتارها، ژست‌ها و فرم بدنی متفاوتی می‌طلبد؛ استقامت و استحکام دیگری نیاز دارد تا وجه حماسی شخصیت بتواند در دل آن عاشقانه کلاسیک خود را آشکار کند. در این نقش نیز، همانند آثار دیگر، با پناه بردن به کلمات و واژه‌های مستتر یا آشکار در متن و لحن دیالوگ‌ها، تلاش می‌کنم اجرایی متفاوت خلق کنم. اگر کسی بخواهد منظور من را به‌صورت عینی درک کند، پیشنهاد می‌کنم هر دو نمایش را، همان‌طور که من در یک روز بازی‌شان می‌کنم، او نیز در یک روز تماشا کند تا متوجه ظرافت نکته‌ای که به عنوان بازیگر از آن سخن می‌گویم، بشود. اینکه بازیگر باید از چه چیزهایی تأثیر بگیرد تا بتواند نقشی را با همان قد و قامت، اما با رفتاری متفاوت، ماهیتی متمایز، روحی دیگر و در نهایت، کارکردی تازه در ساختاری متفاوت از درام بازتعریف کند.

در بخشی از نمایش تنها بازی بدن و صورت دارید و هم‌زمان دیگر بازیگران دیالوگ‌هایی دارند که مانند زیرمتن بازی شما عمل می‌کند. آیا در روند تمرین تا اجرای نهایی، این صحنه برای شما چالش ویژه‌ای در بر داشت؟
بله، بزرگ‌ترین مسئله من این بود که بیژن، زمانی که دکتر اسحاقی، پس از ماجرای افشای رفتار خشن پسرش با او تماس می‌گیرد، ناگهان از متن نمایش چند صفحه‌ای حذف می‌شد. منظورم از حذف، همان غیبت موقت او در صحنه است؛ او می‌رفت تا تلفنی صحبت کند و در نتیجه، حضور و اثرش، که در آن لحظه درام در اوج التهاب قرار داشت، از دست می‌رفت و فضای نمایش در یک موقعیت ملودراماتیکِ طنزآمیز میان دو شخصیت دیگر (سمین و پارتنرش) باقی می‌ماند. دغدغه من این بود که چگونه می‌توانم هم وزن بازیگری‌ام را در صحنه حفظ کنم و هم به کمدی اثر کمک کنم. سرانجام، با انجام اتودها و آزمون‌های متعدد، از کارگردان این مجوز را گرفتم تا بازی من به شکل دیگری در صحنه تداوم یابد و این خلأ را جبران کند. این تصمیم ضمن آنکه بار کمیک اثر را تقویت کرد، نیازمند ظرافت و دقت بسیار بود؛ صادقانه بگویم، در اینجا دو عامل تعیین‌کننده بودند: نخست، جسارت من در پیشنهاد چنین تغییری و دوم، اعتماد کارگردان به من. این دو در کنار هم باعث شدند نتیجه مطلوبی حاصل شود. جسور بودن از این جهت که اساساً تصور اینکه بتوان از یک «جسم مرده»، دونده‌ای ماراتن ساخت، خود نوعی جسارت ناب در بازیگری است؛ جسارتی که هر کسی ندارد، یا اگر داشته باشد، شاید ایده‌ای برای به‌کارگیری آن نداشته باشد. من اعتقاد دارم این اتفاق در همان لحظه افتاد؛ یعنی یک جسم مرده تبدیل به دونده‌ای جدی در ماراتن شد و اتفاقاً مسابقه را هم برد. این یک بُعد ماجراست، اما بُعد دیگر آن، اعتماد کارگردان است. او باید آن‌قدر به بازیگرش اعتماد داشته باشد که بداند آن صحنه قربانیِ جسارت و لحظه‌پردازی یک بازیگر در ترکیبی میان سه‌ بازیگر نخواهد شد. این اعتماد بسیار تعیین‌کننده است و من صمیمانه قدردان و سپاسگزار آقای هنرآموز، کارگردان نمایش هستم که به من اعتماد کردند تا این اتفاق به بهترین شکل ممکن رقم بخورد. در حال حاضر، آنچه مخاطب می‌بیند، خوشبختانه تلفیقی است که در آن نه گفت‌وگوی سمین و پارتنرش از بین می‌رود، نه بُعد کمدی کار و نه حضور بیژن. هرچند بازی من در آن صحنه فاقد خط روایی و گفتار مستقیم است، اما کلمات از آن سوی صحنه شنیده می‌شود و مخاطب به‌اندازه‌ای که باید از موقعیت و احساس آن لحظه دریافت دارد. این ترکیب عجیب و خاص، نتیجه هم‌افزایی دو مؤلفه است: «جسارت و فکر بازیگر» و «اعتماد کارگردان» که هر دو در کنار هم نقشی تعیین‌کننده و اثرگذار دارند.

سعید هنرآموز، کارگردان:
انتقاد به زبان طنز، شیوه‌ای مؤثر برای بیان مسائل اجتماعی است

آشنایی و همکاری با سهند خیرآبادی نویسنده اثر چگونه شکل گرفت؟
آشنایی ما به چند ماه پیش از شروع همه‌گیری کرونا، یعنی سال ۱۳۹۸ باز می‌گردد. همان سال من در تماشاخانه مهرگان نمایشی با عنوان «چه کسی شلیک کرد» را اجرا کرده بودم. یکی از بازیگران آن اثر، آقای هامون سیدی بود و پیشنهاد کرد تا متنی با عنوان «دراماتورژ» را به کارگردانی من و بازیگری او روی صحنه ببریم. من از متن خیلی خوشم آمد و فهمیدم نویسنده آن آقایی به نام سهند خیرآبادی است. از همان‌جا ارتباط تلفنی من با سهند آغاز و اولین دیدار حضوری‌مان هم شبی بود که اجرای نمایش شروع شد. پس از آن در کار بعدی او، یعنی نمایش «مستخدم» به‌عنوان مجری طرح در کنار سهند حضور داشتم. سپس در پروژه «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» همکاری داشتیم و از آن زمان تاکنون، دوستی و همکاری من با آقای خیرآبادی تداوم یافته است.

آیا ژانر این اثر را کمدی می‌دانید یا صرفاً طنزی در بطن آن نهفته است؟
در این نمایش انتقادی نسبت به جنبه‌های مختلف زندگی امروز ما وجود دارد؛ به‌ویژه از شتاب و سرعت زندگی در بستر شبکه‌های اجتماعی و اینکه تمام حواس ما معطوف تلفن‌های همراهمان شده و از یکدیگر فاصله گرفته‌ایم. دیالوگ معروفی در نمایش داریم که می‌گوید: «تکنولوژی دور را نزدیک می‌کند و نزدیک را دور.» در ظاهر همه در کنار هم هستیم، اما در واقع از هم دور شده‌ایم، چون هرکدام در دنیای مجازیِ خود زندگی می‌کنیم؛ دنیایی موازی با واقعیت. البته این انتقاد به همه ما وارد است و شاید همین باعث شده از حال و روز هم بی‌خبر باشیم، احساسات‌مان نسبت به یکدیگر کم‌رنگ شود و در عین حضور دائم در فضای مجازی، در واقعیت کمتر یکدیگر را درک می‌کنیم. بیان چنین مفاهیمی از زبان طنز، شاید برای مخاطب جذاب‌تر باشد، چون هم ارتباط بیشتری برقرار می‌کند و هم از آن زندگی روزمره‌ای که خود مخاطب دقیقا با آن در تماس است تا حدی فاصله می‌گیرد. در واقع، انتقاد کردن به زبان طنز شیوه‌ای مؤثر برای بیان مسائل اجتماعی است.

در طراحی و اجرای شخصیت‌های نمایش تا حدی اغراق‌ دیده می‌شود و این بعد کمدی اثر را تقویت می‎کند.
بله اما در عین حال، در طول اجرا موقعیت‌هایی نیز شکل می‌گیرد که اثر جنبه‌ی کمدی موقعیت پیدا می‌کند. در واقع، تمام این افراد در خانه‌ای گرد هم آمده‌اند تا منتظر پسرشان، شاهرخ، باشند، اما هیچ ‌یک تحمل دیگری را ندارد و صرفاً به ‌خاطر شاهرخ همدیگر را تاب می‌آورند. با این حال، انتظارشان به سرانجام نمی‌رسد و پیش از آنکه شاهرخ وارد خانه شود، همه خانه را ترک می‌کنند.

نکته‌ای که در نمایش توجه مرا جلب کرد، پرهیز از تحرک‌های بی‌دلیل در میزانسن‌ها بود. از علت این انتخاب بگویید.
ما نمی‌خواستیم در میزانسن اضافه کاری کنیم، نمایش فضایی رئال دارد و با توجه به اینکه تمام اتفاق‌ها در یک موقعیت و لوکیشن جریان دارد، نیاز به جابه‌جایی‌های غیر ضروری نداشت. البته در نمایشنامه برخی از ورود و خروج‌هایی که در اجرا دیده می‌شود، مثلا در مورد کاراکتر «فتانه»، اصلا وجود ندارد و این‌ها میزانسن‌هایی است که ما در اجرا اضافه کردیم تا حس جریان داشتن زندگی در خانه حفظ شود. برای مثال، در آغاز نمایش او مشغول گل گذاشتن در گلدان، چیدن میز شام یا آشپزی است، که همه جزئی از میزانسن‌های طراحی‌شده‌اند. در مجموع، اغراق و حرکت اضافه‌ای در میزانسن‌های اثر نیست؛ همه چیز نرم، طبیعی و روان پیش می‌رود. همین امر باعث می‌شود تماشاگر حس کند در فضای یک خانه‌ی واقعی حضور دارد و شاهد زندگی روزمره‌ی عادی است، بدون آنکه بزرگ‌نمایی یا اغراق در آن وجود داشته باشد.

ریحانه سلامت، بازیگر:
در آثاری که حرف دارند، نباید فقط در طنز غرق شد

آیا در پرداخت به کاراکتر این بعد فانتزی را به آن افزودید؟
واقعیت این است که نمایش‌نامه قابلیت آن را داشت که بسیار واقع‌گرایانه‌تر به آن نگاه شود یا به‌صورت رئال‌تر اجرا شود. من در روند تمرین‌ها متوجه شدم هرچقدر هم که بخواهم رئال بازی‌ کرده و نگاه واقع‌گرایانه تری به کاراکتر و اثر داشته باشم، خود به‌خود بازی‌ها به‌سمت فانتزی می‌رود. در واقع، کارگردانی و حتی متن نمایش نیز چنین قابلیتی را داشت. برای نمونه، در دیالوگی که می‌گویم: «دکتر، حالم خیلی بده، یک حس غریبی نسبت به جمع‌شدگی روحم دارم»، این نوع بیان و واژه‌پردازی به‌خودیِ خود فضایی را برای بازیگر ایجاد می‌کند که کار را در مرز میان رئالیسم و فانتزی پیش ببرد. از سوی دیگر، شرایط اجتماعی امروز ما به‌گونه‌ای است که مردم واقعاً خسته‌اند و اغلب توان یا تمایل دیدن یک اثر تراژیک یا غم‌انگیز را ندارند. با این حال، این نمایش از همه جهات، زمینه و امکان لازم را فراهم کرده بود تا در قالب فانتزی و کمدی، پیام اصلی اثر را ارائه کنیم و در عین آنکه موضوع را با زبان کمدی و در قالب فانتزی بازگو می‌کند و لحظات طنز و خنده‌دار دارد، در لایه‌های زیرینش همان گفت‌وگوی جدی درباره روابط انسانی و بحران ارتباط را مطرح می‌سازد. البته من به‌عنوان بازیگر، اعتقاد دارم در چنین آثاری که حرفی برای گفتن دارند، بهتر است وجه کمدی اثر کمی کم‌رنگ‌تر و جنبه جدی و تحلیلی آن پررنگ‌تر باشد؛ تا در وجه فانتزی یا طنزآمیز کار غرق نشویم.

آیا استفاده از توانایی‌های صوتی و آوایی‌تان در این نمایش به پیشنهاد خودتان بود یا کارگردان؟
حقیقت امر این است که من همواره تلاش می‌کنم در هر پروژه‌ای، موقعیتی بیابم تا بتوانم از این توانایی‌ها بهره ببرم. در نمایش «خانه دراکولا» نیز این قابلیت به‌خوبی در نقش من نشست و تأثیر قابل‌توجهی داشت، به‌ویژه با توجه به فضای خاص و متفاوت آن اثر. در این نمایش نیز مایل بودم چنین امکانی را تجربه کنم؛ اما پیش از من، خانم بهاره رهنما که اجرای من را در «خانه دراکولا» دیده بودند این پیشنهاد را مطرح کردند که در بخش‌های مختلف نمایش از آواز و آوا استفاده کنیم و بخش‌هایی که اکنون در اجرا ثابت شده‌اند، در واقع به‌گونه‌ای نقش خط و رابط میان صحنه‌ها را نیز ایفا می‌کنند. برای مثال، در صحنه‌ای که من وارد می‌شوم و مدیتیشن آوایی دارم، گفت‌وگویی میان من و شخصیت «سمین» شکل می‌گیرد؛ آوای من همراه با کلام «سمین» بالا و پایین می‌شود و در نتیجه حالتی فانتزی و کمدی به صحنه می‌بخشد و به پیشبرد موقعیت نمایشی نیز کمک می‌کند. در آغاز، خودم نسبت به این صحنه تردید داشتم و احساس می‌کردم آن‌گونه که باید از کار درنمی‌آید، اما اعضای گروه متفق‌القول بودند که نتیجه مطلوب است. بازخورد مخاطبان هم همین را تأیید کرد و بسیاری گفتند که این صحنه بسیار خوب از کار درآمده و آواها به کمدی بودن و ریتم صحنه کمک کرده‌اند.

بزرگترین چالش شما به عنوان بازیگر در آثار که کمدی هستند یا لحظات کمدی دارند، چیست؟
این سوال بسیار مهمی است. اگرچه خود را بازیگر کمدی نمی‌دانم ولی واقعاً دوست دارم بتوانم تماشاگر را بخندانم. اما همیشه نگران هستم که کمدی به سمت لودگی کشیده شود به سمتی که ما دست‌آویز هر موضوعی شویم تا تماشاگر بخندد و این به نظرم بدترین شکل کمدی است. کمدی اگر در لحظه خودش و اگر با بیان درست، آکسان صحیح، سر ضرب و با ریتم مناسب ارائه شود، از مخاطب خنده خواهد گرفت و نیازی نیست از الفاظ یا رفتارهای تحمیلی برای خنداندن استفاده کرد. به همین دلیل، همیشه در نمایش‌های کمدی تلاش می‌کنم که برای خنداندن مخاطب زیاده‌روی نکنم و بازی را در حدی حفظ کنم که ماهیت و دغدغه نمایشنامه فدای خنده گرفتن از مخاطب نشود.

ایمان راد، بازیگر:
تئاتر بسیار تنهاست!
میزانسن‌هایی که برای کاراکتر شما تعریف شده چه چالشی ایجاد می‌کرد؟
میزانسن من که بیشتر حالت ایستا دارد و نشسته است، برایم چالش بسیار خوبی بود. من همیشه در کلاس‌های بازیگری‌ام به این نکته اشاره می‌کنم که گاهی یک نگاه، ایستادن، نشستن و حرکت درست بسیار با ارزش‌تر از هزار اکت بی‌معنا است. به همین علت چالشی که این نوع میزانسن در بر داشت را دوست داشتم. بخصوص که باید در برابر سه بازیگر بزرگ این نمایش که همگی بالای بیست سال سابقه فعالیت دارند، حدود هفتاد درصدِ زمان نمایش را در میزانسن نشسته و ایستا، اکت کنم و دیده شوم.

پارتنر اصلی شما خانم رهنما هستند. همکاری با ایشان چگونه بود؟
بدون اغراق، ایشان یکی از پنج بازیگر زن برجسته کمدی سی سال اخیر ایران هستند و انرژی و جوشش درونی بسیار بالا و خلاقیت فوق‌العاده‌ای دارند و بداهه‌هایشان روی صحنه همیشه شگفت‌آنگیز است. کار کردن کنار ایشان برای من هم یک فرصت یادگیری است و هم لذتی خالص. خانم رهنما به من نشان داد که در بازی نباید وابسته به دیالوگ بود. ایشان در صحنه کاملاً با کاراکتر زندگی می‌کنند و هر لحظه‌ی آن حضور، آموزش عملی سبک استانیسلاوسکی است که می‌گوید: «نقش را زندگی کن». نمی‌گویم بازی کردن کنار ایشان، بلکه زندگی کردنِ نقش کنار ایشان برای من چالشی بزرگ و به شدت لذت بخش است و من از نگاهشان، دیالوگ‌‌گویی‌ و حرکاتشان روی صحنه، لحظه به لحظه می‌آموزم.

سخن پایانی
تئاتر نباید تنها بماند. متاسفانه این روزها، سلایق و انتخاب‌های مخاطبان به نظرها و کامنت‌های دیگران محدود شده در حالیکه هنر سلیقه است و از یک تعامل دوطرفه میان هنرمند و مخاطب تشکیل می‌شود بدون مخاطب، نیمی از معنا و ارزش اثر از بین می‌رود و سلایق و نظران مخاطبان با یکدیگر متفاوت است بنابراین انتخاب آثار بر اساس سلیقه و نظرات دیگران به شدت باعث قضاوت سطحی و سرکوب آثار می‌شود و فرصت نمی‌دهد تا خود مخاطب اثر ببینند، تجربه کند و نظر بدهد. تئاتر بسیار تنهاست و سرمایه‌گذاران پای کار نمی‌آیند نمایش ما نیز اثری مستقل است و نیاز به حمایت دارد و تنها با این حمایت است که چراغ تئاتر روشن می‌ماند و فرصت برای ادامه کار به وجود می‌آید. امیدوارم کسانی که در این هنر سرمایه‌گذاری می‌کنند، پشیمان نشوند و بتوانند مسیر خود را ادامه دهند.

 

 

 

[ad_2]

Source link

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.